کد مطلب:211305 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

در راه مکه
بكر بن محمد ازدی كه از روات موثق بوده می گوید با یكی از همراهان در راه مكه به حضرت ابوعبدالله برخورد كردیم و از او تقاضای دعائی كردیم كه موضع ضرورت بخوانیم مستجاب شود دعائی به ما آموخت و ما از آن استفاده كامل كردیم.

یك روز زیر ناودان طلا امام ششم با اصحابش جمع بودند رفتم سلام كردم عرض كردم ما شما اهل بیت را دوست می داریم و دشمنان شما را دشمن می شناسیم و اكنون به یك بلیه سختی مبتلا شده ام دعا كنید آن بلیه برطرف گردد حضرت دست به دعا برداشت و چنین گفت.

قال اللهم انك خلقت هذه الانفس من طینة اخلصتها و جعلت منها اولیاءك و اولیاء اولیائك و ان شئت من تنجی عنهم الافات فعلت اللهم و قد تعوذنا ببیتك الحرام الذی یأمن به كل شی ء و قد تعذبنا و انا اسألك یامن احتجب بنوره عن خلقه اسألك بحق محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین یا غایة كل محزون و ملهوف و مكروب و مضطر مبتلی ان تومنه باماننا و مما یجد و ان تمحو من طینة مما قدر علیها من البلاء و ان تفرج كربته یا ارحم الراحمین.

قریب بدین مضمون كه پروردگارا تو این نفوس را آفریدی از یك طینت پاكی كه دوستدار دوستان تو هستند اگر بخواهی امراض و آفات را از آنها برطرف كنی می توانی ما امروز به خانه تو پناه آوردیم و در این خانه همه در امانند از پیشگاه تو مسئلت می كنم به حق محمد و اهل بیت اوای كسی كه آخرین ملجأ و پناه مضطرین هستی این ابتلا را از میان آنها برطرف فرما و عافیت از بلا عنایت كن وهم و غم آنها را بزدای.

می گوید چون دعای آن حضرت تمام شد برخاست و به طرف درب مسجد رفت و برگشت گفت به بركت دعای امام ششم هیچ اثری از مرض نیست آری خدا می داند رسالتش را به چه شخصی واگذار كند. [1] .

طرخان نخاس می گوید به ابوعبدالله در حیره برخوردم فرمود چه می كنی گفتم در جستجوی نخاس هستم این طرخان دلال دواب بود و اسب خرید و فروش می كرد - نخاس اسب و شتر دو پهلو سفید را گویند - حضرت فرمود من چنین اسبی را دیده ام كه فضخاء



[ صفحه 114]



بود پرسید فضحاء چیست؟ فرمود آن اسب پیشرو و سفید شكم را گویند كه كفل و شكمش سفید باشد.

طرخان نخاس گفت من والله تاكنون چنین اسبی ندیده ام از خدمت او جدا شدم دیدم غلامی اسبی دارد به همان نشانی گفتم می فروشی گفت مال ارباب من است رفتم و از او خریدم بردم خدمت امام ششم عرض كردم این كه فرمودی پیدا كردم اما دعا فرما خداوند به آن بركت دهد - دعا فرمود آنقدر این اسب زاد و ولد كرد كه همه اهل كوفه از نسل آن اسبی خریدند.

حماد بن عیسی جهنی بصری كه از ثقات بوده آمد حضور امام ششم عرض كرد دعا فرما كه خداوند حج خانه خود را نصیب من كند و مزارع فراوان و خانه خوب و زن خوب از خاندان های صالحه و اولاد نیكوكار به من عنایت فرماید - امام صادق علیه السلام دعا فرمود حماد پنجاه بار به مكه رفت حج گذاشت و آنچه می خواست خداوند به بركت امام ششم به او عنایت فرمود پنجاه و یكم از مكه برگشت سیل در راه جحفه او را برد و غرق شد. [2] .

زید شحام می گوید در اطراف كعبه طواف می كردم و دستم دست ابی عبدالله علیه السلام بود - اشك از محاسنش جاری بود فرمود یا شحام ما رایت ما صنع ربی الی باز گریه می كرد و دعا می خواند و فرمود ای شحام من برای سدیر و عبدالسلام بن عبدالرحمن كه در زندان هستند دعا می كنم. [3] .

چون عبدالحمید را منصور زندانی كرد به امام صادق علیه السلام خبر دادند - در حالی كه امام صادق علیه السلام در موقف و در حال نماز بود پس از نماز عصر دعا فرمود و محمد بن عبدالله توجه كرد فرمود رفیق تو را از این ساعت آزاد كردند - چون به مكه آمدیم شنیدیم همان روز عرفه عصر منصور دوانقی عبدالحمید را از زندان آزاد ساخته و این هم از معجزات و كرامات امام صادق (ع) بوده است.


[1] بحارالانوار ج 11.

[2] خرايج و جرايح ص 1.

[3] كشي ص 138.